بهترین بهترین من..
پسرم،نور چشمم،پاره ی تنم..
وصف ناپذیر است زماني که به چشمهایم مینگری و با نگاه و لبخندت همراهی مرا می طلبي!دنیای من گرد آمده درچشمان پرازخنده ات..
شیرین من، من هرروز بیشتر عاشق آن چشمان نازنینت میشوم.
این روزها ... گاهی صد بار دست های کوچکش را می گیرم و نگاه می کنم . به
ناخن هایش ، بند های انگشتانش و می بوسمشان ...
انگار خدا را در مشت های کوچک پسرم پیدا کرده ام . به چشم های او بوسه می زنم .به لبانش چشم میدوزم و به مروارید های سفیدی که تازه مهمان دهان زیبایش شده..
با او بازی می کنم و در آغوش می فشارمش
و روزی هزار بار خالق بی همتا را شکر می گویم.
ناخن هایش ، بند های انگشتانش و می بوسمشان ...
انگار خدا را در مشت های کوچک پسرم پیدا کرده ام . به چشم های او بوسه می زنم .به لبانش چشم میدوزم و به مروارید های سفیدی که تازه مهمان دهان زیبایش شده..
با او بازی می کنم و در آغوش می فشارمش
و روزی هزار بار خالق بی همتا را شکر می گویم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی