آرمانآرمان، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

آرمان دهقانی،عشق کوچولوی ما

سخنی از یک بزرگ ،مشق زندگانی پسرم

آرامش، آرامش ،آرامش شگفت انگیز تنها از سوی خدای بزرگ به سوی ما جاری است و روحم را سرشار میسازد تا ابد آن زمان که بر امواح شکوهمند عشق می نشینم و دعا می کنم و نعمت عظیمی است که بتوانی خدا را برای هر چه که داری شکر کنی.چه آرامش عظیمی را از دست می دهیم و چه رنج بیهوده ای را تحمل می کنیم فقط برای انکه دعا نمی کنیم و همه چیز را به دست خدا نمی سپاریم ...
16 مهر 1392

این روزها

این روزها خیلی شیرین و خواستنی شدی وروجک،هفت ماهت شده قهقه های که با اون دوتا دندون موشی کوچولوت میزنی ما رو تا اوج آسمونا میبره ...
9 مهر 1392

اولین سفر دریایی آرمان

هفته پیش اولین سفر دریاییت بود.خیلی خوش گذشت.با ماشین رفتیم بندر پل و از اونجا با شناور رفتیم بندر لافت.شما هم انگار میدونستی یه خبراییه.زده بودی زیر آواز و همش بالا پایین می پریدی.شبم رفتیم قشم خونه عمو اینا موندیم و عمو و زن عمو رو حسابی تو زحمت انداختیم.کلی بهت خوش گذشت  عزیزم. خیلی بامزه شده بودی،حسابی با عمو و زن عمو بازی کردی و خندیدی.وقتی هم  دیگه خیلی ذوق زده میشدی یه جیغ بلند میکشیدی فدات عزیزم   ...
12 شهريور 1392