مسافرت تابستونی
اولین مسافرت تابستونی با پسر نازم تو هفت ماهگی خیلی خوش گذشت.منو شما و بابایی و دایی جون.شبی که رسیدیم یزد تا خود صبح شیطونی کردی و نذاشتی بابا و دایی جون استراحت کنن.چون شما تو ماشین استراحت کرده بودی و دلت میخواست به هر چیزی که یه خورده ارتفاع داره آویزون شی و وایستی.مامان قربونت بره بعدشم کلی ذوق میکردی.ناگفته نماند ما هم همینطور عزیزم.صبح هم دایی رو رسوندیم نایین که بره دانشگاه.برگشت ماجراهایی داشت.هر پونزده دقیقه می ایستادیم تا شما خستگی در کنی،برای همین راه هفت ساعت رو دوازده ساعت اومدیم.بـــــــــــــــوس ...
نویسنده :
مامان آرمان
13:27